برف

ساخت وبلاگ

بالای صفحه ی بک گراند تلگرام برفی شده. منم دلم برف خواست. کاش یه عالمه برف بباره انقدر بباره که همه جا بخاطر برف تعطیل شه. یاد وقتی افتادم که برف زیادی توی همدان می‌بارید و من به چراغ فانوسی قشنگی که پشت خوابگاه نصب بود نگاه میکردم. یه نور آبی کم رنگ داشت که با دونه های درشت و زیاد برف توی شب یه ترکیب شاعرانه میشد که هیچوقت از ذهنم نمیره. نمیدونم چرا ذهنم همش داره مدام فلش بک به گذشته میزنه، هرچیزی از گذشته تو ذهنم میاد از بچگی تا بزرگسالی و منو غمگین میکنه. حتی خاطرات قشنگ هم تو ذهنم میاد غمگین میشم. من به هیچی فکر نمی‌کنم ولی این چیزا یهو مثل یه عکس میاد تو ذهنم و میره. اصلا خوشم نمیاد که ذهنم انقدر تو گذشته میره و میاد. بدون مقدمه. مثلا صبح به سختی از خواب بیدار شدم یه چشمم هنوز بسته ست یهو یه صحنه از بچگیم اومد تو ذهنم. بدون هیچ مقدمه ای. نمیدونم چی تو مغزم تغییر کرده نمیدونم

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 12:32