همه چیز از همه جا

ساخت وبلاگ

خوابم نمیبره، دقیقا نمیدونم چی میخوام بنویسم، فقط دلم واسه اینجا تنگ شد، اینجا خونه ی منه، بیشتر وقتایی که دلم گرفته اینجا میام. تقریبا داریم به اواسط تیر ۹۶ نزدیک میشیم اما هنوز تکلیف من مشخص نیست. نمیدونم بالاخره چی میشه، دوباره دو ماه باید برم یزد واسه دوره. فکر میکردم یزد دیگه تموم شد اما انگار هنوز تموم نشده. شاید خواهر جان رو هم با خودم ببرم یزد، نمیدونم چی میشه، فقط توکل کردم به خدای بزرگ. هرچی خودش بخواد. کارای مقالمم هنوز مونده، انجام ندادم. دیگه دل و دماغو حوصلشو ندارم. دنیا و زندگی برام کسل کننده شده. البته ما که از آینده خبر نداریم: چندتا پست قبل تر یه پستی گذاشته بودم با عنوان گل نرگس. توی اون گفته بودم رضا برا ا گل نرگس اورده و عطرش فضای اتاقو پر کرده، الان میگم همون رضایی که تو اون پست گفتم دیگه نیستش،توی تصادف فوت شد، خدا بیامرزتش چه برنامه هایی برای آینده داشت اما دنیا بهش وفا نکرد. آره دنیا بی وفاست. معلوم نیست به منم تا کی وفا کنه البته فقط از لحاظ نفس کشیدن. آخه شخصا معتقدم من فقط نفس میکشم زندگی نمیکنم. آرمان زندگی من با اینی که الان هست خیلی فرق داره، این فقط نفس کشیدنه. بگذریم. شب ساکتی امشب، صدای تیک تیک ساعت میاد، بچه که بودم چقدر به صداها دقت میکردم اما الان خیلی کمتر. اونوقتها همین صداهای کوچیک جزئی از زندگیم بود ولی از وقتی بزرگ شدم خودمم به زور جزئی از زندگیمم. 

+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 1:46  توسط نازلی  | 
دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 185 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 7:46