الان ساعت ۰.۲۴ دقیقه سی بامداد ۱۳۹۵. آخرین روز سالیم، البته الان که شبه. دلم گرفته، عجیب دلم گرفته. دوباره سال جدید شروع میشه و من همونم. امروز مص با مامانش صحبت کرد ، نشد که بشه، دیوار امید آوار شد رو سرم. اما حتما دست خدا یه جایی هست یه حکمتی هست که اینارو میخواد برام. کاش میشد زندگی رو برگردوند. کاش میشد دوباره شانسو امتحان کرد، اون دایره تو گوشیشو میچرخوندم و الماس میگرفتم. دلتنگم.
برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 200