چند وقت بود اصلا وقت نکرده بودم به وبلاگم سر بزنم . امروز بالاخره تونستم بیام. کامنتای شما دوستای مهربونم خوندمو خوشحال شدم. اون دوست وبلاگیمم دوباره برگشته و خداروشکر فعلا حالش خوبه و منم با دیدن کامنتش خوشحال شدم .
چند شب هست خوابای عجیب و غریب میبینم. جالب اینجاست توی همه ی این خوابای عجیب و غریب هر شب خواب اون خواستگارم که استاد دانشگاه بودو میبینم .عجیب از تو خوابم بیرون نمیره در حالی که من نه بهش فکر میکنم و نه برام مهمه.
سه هفته ای میشه مستر سافتو ندیدم اونم برام مهم نیست. هرچه بادا باد .
دو هفته دیگه دوباره باید تعیین سطح زبان بدم. البته دو جلسه اسپیکینگ برای هفتهی دیگه گرفتم ولی خب حسابی باید راه بیفتم تو این هفته . سخته ولی میخوام تلاشمو بکنم . تعیین سطحو موفق بشم وارد کتاب بعدی میشم .
و خیلی خیلی ناراحتم که وقت نمیکنم آلمانی بخونم خیلی خیلی بهش علاقه دارم حیف حیف
دختری در آسمان کویر...برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 82