لاک مشکی

ساخت وبلاگ

لاک مشکی زدم روشم برق لاک، خیلی خوشگل شده دوسش دارم. البته چون نتونستم زبان بخونم لاک زدم تا یکم ذهنم آروم شه، تا کتاب زبانو میگیرم دستم معدم ترش میکنه

فردا برای ناهار با تپلی میریم بیرون یه هوایی بخورم برام خوبه

ظهر رفتم موهامو چتری زدم، قبلش رفتم ساندویچ بخرم وقتی داشتم از پیاده رو میرفتم تا به اون ساندویچی مدنظرم برسم متوجه شدم چقدر بوی روغن سوخته تو خیابون پیچیده در واقع بوی روغن سوخته ی غذاهای فست فودی که همشون سر ظهر مشغولن.

به جز اینکه موهامو چتری زدم ابروهامم یکم کوتاه کردم، خیلی زیادی نچرال بودم. الان از تغییری که کردم راضی ام.

همچنان که من دارم اینو مینویسم همخونه م‌ طبق معمول یه بند داره حرف میزنه

امروز دو تا کامنت تو نظرات خوندم که خیلی ناراحت شدم، دوست وبلاگیم که ازم دلخور بود بعد از مدتها پیداش شده ولی خیلی غمگینه منم براش ناراحتم......آخه چرا دختر چرا با خودت اینکارارو میکنی؟ اینجوری داغون میشی،باید یه فکری کنی. مثلا شاید بتونی مستقل زندگی کنی یا یه راه حل دیگه ای پیدا کنی. فقط میدونم باید یه فکری کنی. از خدا میخوام حال تو رو انقدر خوب کنه انقدر که باورت نشه همش از خدا بپرسی چطور یهو ورق برگشت و بعدش بلند بلند بخندی

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 94 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 12:44