منو ذهنم

ساخت وبلاگ

امشب دوباره ذهنم بازی راه انداخته. دلم میخواد بخوابم اما ذهنم هی میگه نخواب، خودآزاری برای خواب همیشه جزئی از وجود من بوده. حس میکنم اینها همه بخاطر اینه که حفره های عاطفی هیجانی درون ذهن و قلبم وجود داره که پر نشده و اون حفره ها منو اذیت میکنه. اون حفره ها از وقتی به دنیا اومدم نبوده بله به وجود اومده با رفتار آدما. با رفتار مادر با رفتار پدر با رفتار برادر و خواهر و همه همه همه.

هنوز خودمو توی بچگی به یاد میارم با حس تمام استرسهایی که کشیدم. شب چیه لامصب، تمام دردهاتو به یادت میاره. مستر لپ همیشه یه خاطره تعریف میکنه از ترس حبس شدن تو زیرزمین که البته هیچوقت براش اتفاق نیفتاده. ولی من با تمام ترسهایی که یه بچه میتونه داشته باشه زندگی کردم‌ و هنوزم مثل روز جلوی چشمم هستن. ‌هنوزم زخمی ام، آدم زخمی که زخماش باعث شدن الکی لبخند بزنه تا دیگه زخم نخوره

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:41