من خیلی احمقم، امروز که انقدر منتظرش رسیدنش بودن و اشتیاقشو داشتم یه کاری کردم اینطوری بشه برام. آخه یکی نیست بگه دختر حالا تو کار کن و زرنگ شدی، دیشب چهار و نیم خوابیدم و الان انقدر خسته ام که حال بلند شدن ندارم در حالی که مسترلپ عزیزم تو راهه و داره میاد که بریم بیرون.
کاش دیشب زود خوابیده بودم اما خب استرس کارای باقی مونده نمیذاشت من بخوابم
دختری در آسمان کویر...برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 49