گریه

ساخت وبلاگ

گریه کردم

تاب آوریم پایین اومده سریع گریه میکنم، خیلی خسته ام. با کوچکترین ناراحتی تفکرم سیاه میشه. سفید و سیاه فکر میکنم‌. خاکستری فکر کردن برام سخت شده. البته آدمای اطرافمم بی تقصیر نیستن. بخصوص مامان که بیشتر اوقات سیاه و سفیده. بابا اینطوری نبود. البته اون اخلاقای بد دیگه ای داشت.

بخاطر یه حرف کوچیک کلی گریه کردم. جالب اینجاست شوهر ف تا حالا خونه ما نمیومد حالا امشب تصمیم گرفته بیاد اینجا‌‌. چون حسوده، چون شوهر من دو سه روز اومد اینجا موند حسودیش شده میخواد بیاد. متنفرم از ادم حسود. سریع همین با مامان بحثم شد. خیلی از لحاظ روحی خسته ام . خیلی

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 0:26