انگشتر

ساخت وبلاگ

چند روز بود دل و دماغ نداشتم بیام اینجا بنویسم و البته یکمم سرم شلوغ بود. قرار بود فردا برم تهران برای انجام آزمایش و خرید عقد. این چند روزه هم همش درگیر آماده کردن مقدمات رفتن بودم مثلا چند بازار تا لباس مناسبی بخرم که بتونم تو خونه ی نامزدم اینا بپوشم. کارارو تقریبا انجام داده بودم و خب دیروز خواستم بلیطمو بگیرم برای فردا که متوجه شدم امکان رفتن نیست. چون در واقع بلیط نیست. اصلا اتوبوس نیست که بلیط باشه‌. دو سه تا اتوبوس بود اونا هم جا نداشتن. همه اتوبوسا مسافر میبرن مرز. یعنی تا بعد از اربعین همین وضعیته. به نامزد جان زنگ زدم گفتم نمیتونم بیام گفت با تاکسی بیا. اما مامانم موافق بل تاکسی رفتن نیست برای همین فعلا تهران رفتنم کنسل شد تا بعد اربعین.

پریروز که رفته بودم بازار برای لباس گفتم انگشتری که مامان قراره بهم کادو بده هم بخرم اما اشتباه کردم باید خودشو می‌بردم که انتخاب کنه. دیگه شب شده و دیر شده بود که برگردم خونه تو شرایط فشار یه انگشتر انتخاب کردم و خریدمش ۵ تومن‌. ولی وقتی اومدم خونه دیدم ای وای چه انتخاب افتضاحی، مامانم هم همین نظرو داشت. انگشتر انگار یه در نوشابه بود که وسطشو خالی کرده بودن‌. خیلی ناراحت بودم، در واقع گند زده بودم با خریدم. بدترش اینکه حس میکردم انگشتره دست دومه و یه جورایی سرم کلاه رفته‌. شب از ناراحتی به زور خوابم برد. فردا صبحش یعنی دیروز صبح از خواب که بیدار شدم به مامان گفتم دلم طاقت نمیاره تت‌ عصر صبر کنم بیا بریم بل طلا فروش صحبت کن تا اینو به جاش یکی دیگه بردارم‌. خلاصه مامان بنده خداروبا کمردردش تو اون گرما بردم بازار در طلافروشی،اما طلافروشه بسته بود‌ فقط خدا میدونه چقدر ناراحت شدم‌. رفتیم مغازه بقلی خواهش کردم بهش زنگ بزنه ببینه کی میاد. خداروشکر گفت نیم ساعت دیگه میاد. تو اون گرما نیم ساعت صبر کردیم تا اومد. مرد خوبی بود و قبول کرد که انگشترو عوض کنم ، البته فکر کنم یه درصد زیادی به خاطر مامان قبول کرد. مامان بنده خدا کلی هم برام چونه زد. انگشترو عوض کردیم و خیالم راحت شد. خیلی خیلی ناراحت بودم قبلش چون اون انگشتری که خودم خریده بودم افتضاح بود. این یکی معمولیه ولی خوبه. بعدش با مامان رفتیم تو بازار چرخیدیم یه پیراهن خنک چهارخونه خوشگل خریدم که بتونم خونه نامزد جان بپوشم ...

میخواستم ادامه بدم و ماجراهای دیکه رو تعریف کنم ولی مامان اومد صدام زد برای ناهار. قیمه ریزه داریم. خانم ر هم اینجاست. همسایه مونه. من فعلا برم

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1402 ساعت: 19:53