دختری در آسمان کویر

متن مرتبط با «خواب» در سایت دختری در آسمان کویر نوشته شده است

خراب شده ای به اسم خوابگاه

  • فکر کنم ۲۰ دقیقه ای هست که این دختره مائده رفته تو سوئیت بلند بلند با گوشی وراجی میکنی. مطمئنم تمام سوئیت ازش شاکی ان ولی هیچی نمیگن چون میدونن طرف سلیطه ست و خب کسی نمیخواد آرامششو با بحث کردن با این به هم بزنه. دختره خیلی عجیبه تمام زندگیش بلند بلند تو سوئیته همه از بطن زندگیش خبر دارن و اصلا براش مهم نیست. یک ساعت قبل داشت یه یه نفر یه چیز عجیبی میگفت من خندم گرفت ، داشت میگفتم وای عکس فلان پسرو دیدم الان چند ساله ازدواج کرده قیافه ش چقدر داغون شده فلان و بهمان شده. خوب شد من زنش نشدم (البته بدون شک پسره از این خواستگاری نکرده بلکه احتمالا این روش کراش داشته)، گفت وای پوستش تیره تر شده پسره قیافش داغون شده و غیره. من واقعا تعجب می‌کنم از حرفاش چون انگار خودشو تو آینه نمیبینه، قیافش از ۱۰ شاید به زور ۳ باشه منتها این فکر میکنه چون پوستش سفیده خیلی امتیاز بیشتری داره و زیباست. در حالی که نه اندام قشنگی نه قیافه ی قشنگی هیچ چیز قشنگی نداره. وراج و خودخواه هم که هست. با همه چیز انگار در جنگه. این چندمین باره که امروز تقویمو چک میکنم ببینم چند روز دیگه اینجام و کی عید میشه تا برای چند روز برم و راحت باشم. از بس بهم فشار میاد همش تقویمو چک میکنم و روزارو میشمارم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خواب

  • دیشب یه خواب خیلی خیلی عجیب دیدم، در مورد کرم بود ولی نمیخوام اینجا بنویسمش چون نوشتنش هم جالب نیست. پریروز رفتیم یخچال جهیزیمو خریدیم فردا قراره بفرستنش. از انتخابم راضی هستم. خوشبختانه مستاجر خودش زنگ رد به بابای مسترلپ و گفت وه میخواد زودتر بلند شه، من خیلی خوشحال شدم اینجوری احتمالا عروسی ما جلوتر میفته. یک ساعتی میشه از خونه مسترلپ برگشتم خوابگاه، حضور اینه دختره تو اتاق همش انرژی منفیه. حس میکنم دورتادورشو یه انرژی منفی احاطه کرده. کاش زودتر از خوابگاه برم و از این دختره خلاص شم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خوابگاه جای عجیبی ۱

  • واقعا اینجا جای عجیبیه یه چیزایی میبینی خر خنده ش میگیره. بندکس گذاشتن وسط سوئیت روی موکت، نکته اینکه اگه ما اینکارو میکردیم جرمون میدادن. اینجا یه جوریه که هرکی بیشتر زورش برسه قانون تعیین میکنه. مثلا هم اتاقی من بر اساس سلایق خودش قوانین اتاقو تعیین میکنه ، داشتن قانون تعیین میکردن هردوتاشون سر اینکه دوست و رفیق تو اتاق نیاریم توافق کردن چون هردوتاشون حالت افسرده وار دارن. سر اینکه زود خاموشی باشه توافق کردن چون میخوان زود بخوابن. اما مثلا سر اینکه لباس نشسته تو اتاق باشه توافق نمیکردن، چون یکیشون میخواست لباس نشسته هاش تو تو تشت تو اتاق باشه همیشه. یا مثلا سر اینکه شرت تو اتاق خشک نکنیم اون یکی میگفت چه اشکالی داره چون خودش احتمالا میخواد شرتشو بیاره تو اتاق خشک کنه. خلاصه اینکه خرتوخر تر از اینجا هیچ جا ندیدم. همه قشر آدم با همه سنی هم اینجا پیدا میشه از فنچ و جوجه ۱۸ ساله بگیر تا کسی که سن خر بروسلی هم رد کرده. و نکته اینکه اینجا بیشتر اونایی که سنشون بالاتره سختگیرترن. خیلی جالبه که انقدر سن میتونه تاثیرگذار باشه روی سختگیری و کناره گیری از بعضی چیزا. مثلا اینجا خیلی اهل گردش و با رفیق حال کردن نیستن. کلا آدمای خاص و جالبی ان. میخوام تو پستای بعدی بیشتر براتون بگم ازشون.اینجا به من خیلی سخت میگذره و تنها انگیزه م که دارم اینجارو تحمل میکنم مسترلپ هستش که ستاره ی پرنوریه تو این تاریکی.... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دوباره بیخوابی

  • دوباره بیخواب شدم. تا ساعت یک و نیم داشتم رو فلش آهنگ می‌ریختم فردا میخوایم با مستر سافت بریم بیرون. بعد از اینکه اهنگارو ریختم و آماده ی خواب شدم با این دختره م بحثم شد. البته بهتر بود بحث نمیکردم و سکوت میکردم. چون واقعا اعصابم نمی‌کشه که بخوام آرامشم از دست بره. الانم خودش عین خرس خوابید و من بیخواب شدم. یدونه ملاتونین خوردم تا شاید خوابم ببره. از شرایطم بدم میاد. فقط آرزو دارم ازدواج کنم و از این شرایط خلاص شم. یا بمیرم یا ازدواج کنم. همین. خیلی خسته ام. مرگ برای من عروسیه. واقعا دوست ندارم انقدر همخونه بودنم یا این دختره طولانی بشه که حرمتها شکسته بشه. تصمیم گرفتم آخر اردیبهشت خونه رو پس بدم. البته تصمیمم بعد از عید قطعی میشه بعد از اینکه مشتر سافت تصمیمشو گرفت. خدا کنه ازدواج کنم خدا کنه سر و سامون بگیرم. کاش انقدر عرضه داشتم که اگه ازدواجم نشد خودک ش ی کنم. چون واقعا دیگه نمیکشم که تو این شرایط زندگی کنم. این دختره امروزم داشت به من می‌گفت خوش به حالت، همش به من میگه خوش به حالت به منی که تو دلم غم تلنبار شده و لبم خندون. امروز تو دلم دعا کردم به حال و روزم مبتلا شه تا انقدر به من نگه خوش به حالت. من اگه سعی میکنم سخت نگیرم و شاد باشم دلیل نمیشه روبراه باشم و خوش به حالم باشه. خدایا صدامو میشنوی میخوام ازدواج کنم ، خسته ام دیگه از تنهایی و زندگی مجردی. میخوام یه مرد تو زندگیم باشه دیگه نمیتونم خودم باشم و خودم. یه شونه ی قوی میخوام که سر بذارم روش که همدمم بشه همدمش بشم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • خواب دیشبم

  • دیشب خواب مص دیدم، عجیب بود که تو خوابم بود چون من مدتهاست بهش فکر نمی‌کنم چون قکر مهمتری دارم .فعلا کسی تو زندگیم هست که برای من بهتره. بگذریم . خواب دیدم مص را بغل کردم ب وس ی دم و اون نگاهی با چشمهایی سراسر غم بهم کرد و گفت خیلی دوست دارم اینکارو میکنی. ولی توی خواب انگار دچار دوگانگی بود بین اینکه به من نگاه کنه به سمتم بیاد یا ته ولی تو خواب میفهمیدم که سراسر خواستنه ولی انگار قلبش شکسته و قلبش راضیی نمیشه . خواب عالم عجیبیه حتی آدم حس و حال طرف مقابلشو میفهمه . چند پیش هم خواب ص دیدم همون شکلی بود مثل همونوقتها مثل همون کت و شلوار با یه لبخند مهربون بهم گفت یه کاسه ی چینی بزرگ خریدم هدیه ببریم خواستگاریت . خواهرم میگه تعبیرش میشه به زودی با سافت ازدواج میکنی. امیدوارم ازدواج من با سافت میتونه قشنگترین اتفاق زندگیم باشه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من و خوابای این روزام

  • چند وقت بود اصلا وقت نکرده بودم به وبلاگم سر بزنم . امروز بالاخره تونستم بیام. کامنتای شما دوستای مهربونم خوندمو خوشحال شدم. اون دوست وبلاگیمم دوباره برگشته و خداروشکر فعلا حالش خوبه و منم با دیدن کامنتش خوشحال شدم . چند شب هست خوابای عجیب و غریب میبینم. جالب اینجاست توی همه ی این خوابای عجیب و غریب هر شب خواب اون خواستگارم که استاد دانشگاه بودو میبینم .عجیب از تو خوابم بیرون نمیره در حالی که من نه بهش فکر میکنم و نه برام مهمه. سه هفته ای میشه مستر سافتو ندیدم اونم برام مهم نیست. هرچه بادا باد . دو هفته دیگه دوباره باید تعیین سطح زبان بدم. البته دو جلسه اسپیکینگ برای هفته‌ی دیگه گرفتم ولی خب حسابی باید راه بیفتم تو این هفته . سخته ولی میخوام تلاشمو بکنم . تعیین سطحو موفق بشم وارد کتاب بعدی میشم . و خیلی خیلی ناراحتم که وقت نمیکنم آلمانی بخونم خیلی خیلی بهش علاقه دارم حیف حیف بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بیخوابی دیشب

  • بیخوابی دیشب باعث شد امروز درس عبرت بگیرم و دیگه توی روز نخوابم شاید که شب راحت تر خوابم ببره. صبح با مامان رفتیم تا شهرداری و برگشتیم. دیروز با ساجده بحثم شد، لعنتی خودش از یه آدمی بد میگه و حسابی می, ...ادامه مطلب

  • و باز هم من و بیخوابی

  • شاعر می‌فرمایند من و شبهای جوونیمن میفرمایم من و شبهای بی‌خوابیمن خسته. شب خسته. فکر خسته., ...ادامه مطلب

  • اتاق خواب

  • داشتم تو اینترت دنبال یه عکس میگشتم که اتفاقی عکس اتاق خواب های دخترونه رو دیدم. یه عالم اتاق خواب با دیزاین و ترکیب رنگهای قشنگ. سرویس چوب خوشگل و غیره. خیلی زیاد و قشنگ بودن عکسا. اما چقدر ته دلم غم, ...ادامه مطلب

  • من هنوز در خوابگاه

  • امروز 3 شهریور 96 هست. من همچنان در خوابگاه مریم هستم و تا هقته ی دیگه یکشنبه باید اینجا بمونم. دیگه تحمل زندگی خوابگاهی برام سخت شده. هرچند فکر کنم دوباره بعد از این هم باید حدقل یکسالی تو تهران زندگی خوابگاهیو تحمل کنم. فکر کردن به گذشته یه دلتنگی تو دلم ایجاد میکنه. قبلا همچین آدمی نبودم. اما الان خیلی حساس شدم. دلتنگ میشم. از طرفی تاب آوریم خیلی کم شده، تحمل کوچکترین ناملایماتو هم ندارم. نمید,هنوز,خوابگاه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها